«هاشمی که صلاحیتش احراز نشد، این یکی، دو نفر باقیمانده هم کانه کبریت بیخطر، آنقدرها اصلاحطلب مالی نیستند که خطری برای برد اصولگرایان داشته باشند، لذا زندهباد رقابت، گور بابای وحدت!» بعد از اعلام نظر شورای نگهبان، یقین دارم خام اندیشانهترین تحلیل ممکن، همین تحلیل بالاست. البته به این صراحت، کسی چنین تحلیلی ارائه نداده، لیکن رفتار بعضیها، برخاسته از همین تحلیل غلط است. حتما که نباید بگویند! وحدت، فریضهتر از آن است که با عدماحراز صلاحیت این یا آن نامزد انتخابات، موضوعیت خود را از دست بدهد. روزنامه «وطنامروز» اگرچه از همان بدو تاسیس، همواره دغدغهمند وحدت دوستان اصولگرا بوده لیکن مشخصا از آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی به این طرف، نقاد هر آن عملی بوده که منجر به تفرقه میان جبهه خودی شده است. طرفه حکایت اینجاست؛ آن روز که ما از لزوم وحدت میان نامزدهای اصولگرا مینوشتیم، آقای رفسنجانی هنوز رهسپار میدان فاطمی نشده بود! رفسنجانی اما آمد. آمد و ما نوشتیم: دوستان! وحدت از قبل واجبتر شده. صحنه را رصد کردیم و متوجه شدیم آقایان قالیباف و جلیلی نسبت به دیگر نامزدهای اصولگرا، رای و عُرضه بیشتر دارند. این 2 را کنار هم آوردیم و در یک سمت و سو. نه رقیب که رفیقشان خواندیم و صرفنظر از همه نقاط افتراق که خود نیز بدان آگاه بودیم، متذکر شدیم برای مقابله با آقای رفسنجانی، باقر و سعید مثل 2 بال میمانند. فیالحال اما جناب هاشمی بر اساس مرّ قانون، صلاحیتشان احراز نشده، لیکن در نوشتههای ما بازهم روی پاشنه وحدت میچرخد! ما باز هم کمافیالسابق از طرفداران هر 2 نامزد و سایر نامزدهای اصولگرا میخواهیم محسنات نامزد خود را بگویند و اقدام به تخریب یار همسو نکنند. ما هنوز خیلی زود میدانیم که «دو قطبی درون جبهه خودی» درست شود! چرا؟ واضح است؛ این هر 2 را ذیل خانواده بزرگ اصولگرایی تعریف میکنیم برای مقابله با قطب اصلاحطلبان. این درست که نه رفسنجانی هست و نه خاتمی، اما مگر آقایان روحانی و عارف، نماینده جریانی جز جریان 2 خردادند؟! آیا رواست که با وجود کاندیداهای جریان اصلاحات، ما با دست خود یعنی با دست تفرقه و خوشخیالی و بیبصیرتی از همین ابتدای تبلیغات، چند شقه کنیم کلیت رای اصولگرایی را؟! بله خب! اگر جلوتر رفتیم و آرایش نامزدها، به دو قطبیهای درون خانوادگی رسید، آن روز و فقط تا روز انتخابات، چارهای جز رقابت نخواهیم داشت، فعلا اما زود است که قالیبافیها، جلیلی را تخریب کنند و جلیلیها، قالیباف را. کمی باید صبر کرد. قطعا اگر نتیجه انتخابات را، به یکی دیگر از اعضای شاکله اصولگرا ببازیم، راحتتر قابل هضم است تا به 2 خردادیها. سیاست و سیاستورزی محاسبه همین احتمالات است دیگر! صفر و صدی که نیست! علیایحال، ما از همه نامزدهای اصولگرا میخواهیم و توقع داریم؛ مادام که دوقطبیهای درون خانوادگی ایجاد نشده، «هم افزا» با هم عمل کنند و به هواداران خود گوشزد کنند خطر تفرقه در آرای اصولگرایی را. به خودهایمان، انتخابات را واگذار کنیم، باخت نیست اما همه باهم، به دیگران، انتخابات را ببازیم، خسران بزرگی خواهد بود. *** جبهه برای من، همان جبهه شهداست. الان که دارم این سطور را مینویسم، دقایقی از چندمین سالگرد آزادی خرمشهر گذشته. چند روز پیش هم سالگرد شهادت محمد بروجردی بود. همو که روزی به «حاج احمد» گفته بود: «خدا خودش موهای مرا حنایی به رنگ سرخ شهادت گذاشته!» گرامی باد یاد «مسیح کردستان». گرامی باد یاد «جهان آرا». گرامی باد یاد «شهدای الیبیتالمقدس». خواننده عزیز! اگر فردا روزی در «سهراه جمهوری» و در اوج امن و امان، داشتی سر و کول دیگری میزدی که ثابت کنی نامزد تو از نامزد او بهتر است، آنی به این همه جنگ و جدال در عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان و حتی ترکیه و... بیاندیش... و همانجا، سجده کن خدا را... روی خاکی که برای آزادی هر وجبش، چند قطره خون به زمین ریخته شده... تا تو اینقدر راحت بتوانی حتی یکی در مایههای مرا «تفتیش رای» کنی!!... که به چه حقی داری خارج از رای ما، رای میدهی!!
|